رویکردهای متقدم: حرمت خلاقیت (احترام به خلاقیت)
فراینک لوید رایت تصور خلاق را «نور انسانی در نوع بشر» خوانده و موجودات خلاق را منتسب به خدایان دانسته است. «یک موجود خلاق خود خالق است و خدایان زیادی وجود ندارند». رایت، دعوت دانشگاه برکلی را برای تعیین «بازخورد» ویژگیهای شخصیت خلاق- که شامل معماران نیز میشد- نپذیرفت.
این پژوهش از معدود مطالعاتی در این باب بود که به دست روانشناسان این دانشگاه در دهه1950 انجام شد (Barron, 1969). آلوار آلتو نیز در موقعیتی مشابه، واکنشی مشابه نشان داد: « آنها پرسیدند در میان مسائل گوناگون موجود، چگونه فردی اثری هنری میآفریند؟ من جواب دادم نمیدانم.» در موقعیتی دیگر، آلتو تلگرافی به این مضمون برای رئیس دانشگاه MIT1فرستاد که قادر نیست فلسفه معمارانه مناسبی برای توصیف خانه بیکر2 ارائه دهد، اما رئیس دانشگاه مختار است که متن تلگرام را به جای پاسخ وی منتشر کند. منظور تلگرامی است که آلتو در آن به نقل از سیبلیوس3 چنین نوشته بود:« اگر شما سه کلمه در توصیف موسیقی بگویید دست کم دوتای آنها اشتباه است». آلتو افزوده بود که این موضوع درباره معماری نیز میتواند صادق باشد. به یک معنی، سخن آلتو بازتاب آرای لوییس سالیوان بود، که به قول وی: « هنگامی که ذهن به طور فعال درگیر فرایند خلاقانه است دیگر فرصتی برای ساختن کلمات ندارد. کلمات، اشیایی بدقلق و نامناسباند و فرصتی برای انتخاب و دسته بندی آنها وجود ندارد.» یکی از اشعار لوکوربوزیه با عنوان «آکروبات4» شاید به بهترین نحو ممکن، مفهوم مورد نظر وی در باب خلاقیت را برای ما اشکار کند- مفهومی که وی به خوبی با آن آشنا بود. اگر در این شعر واژه « خلاق» را جایگزین واژه «آکروبات» کنیم، به تعریفی جامع دست خواهیم یافت:
آکروبات عروسک خیمه شب بازی نیست.
آکروبات انسانی جان بر کف نهاده
برای ستیز با مرگ، به هر اعمالی خارقالعاده!...
آه! چه کارها میکند او، بی انتظار خواهشی، بینیاز به نوازشی.
اما چرا؟ دیگران میپرسند. او خود را مینمایاند و با اعمال خویش ما را میهراساند
ترحم و تأسف ما بر او،
او ملال آور است.
ولی آکروبات، یا همان خلاق، به رقم برخوردهای دلسرد کننده و بدبینانه جامعه به راه خود ادامه میدهد. لوکوربوزیه در جایی دیگر، هنگام پرواز بر فراز دلتای نیل در دفترچه اسکیس خود نوشته است: « نقاشی چالشیست تلخ، ترساننده، بیرحم، نامرئی و مبارزهای است میان هنرمند و خودش. این چالش ظاهرا پنهان است ولی در درون ادامه دارد. اگر هنرمند لب به سخن بگشاید، خویشتن را فاش خواهد ساخت! ( به خود خیانت خواهد کرد).» بر اساس دیدگاههای رایت، آلتو و لوکوربوزیه، آفرینندگی و آفرینش و تصور نه تنها مقدس هستند و در هالهای مذهبی محصور شدهاند، بلکه فراهم کننده شرایط برخورد همیشگی و رویارویی دائم میان فرد خلاق و جامعه نیز هستند ( همانگونه که ممکن است جامعه آکروبات را موجودی ملالانگیز بداند).
اکنون میتوانیم علت اکراه این بزرگان را از همراهی با مطالعات روانشناسانهای که در آن تلاش میشد از طریق فرمولهای علمی به توصیف خلاقیت و تصور پرداخته شود، دربیابیم. معماران خلاقی که در سطح رایت، آلتو و لوکوربوزیه، هرگز احساس نمیکردند که با ارائه آثارشان اسرار خویش را فاش میکنند. نمایشگاههای بسیار، ساختمانها، کتابها و سخنرانیهای ایشان، تمام مطالب را در باب خلاقیت بیان میکنند، اما به «زبانی» که تنها خلاقان قادر به درک آن هستند. بنابراین میتوان دریافت که گریز معماران از کاوشهای روانکاوانه، نه تنها به علت ناهمزبانی بین معماران و دانشمندان علوم اجتماعی، بلکه نتیجه رویکرد ویژه ایشان به هنرشان است.
خلاقیت معماران باید از خلال نوشتههای ایشان و از طریق مطالعه آنچه در مورد طرحهایشان انتشار یافته است و نیز کوششهای ایشان در جهت توسعه و تکامل پروژههایشان، استخراج شود. لوکوربوزیه سرانجام موفق به ارائه پیشنهادهایی شد که خطوط راهنمای فرایند خلاقیت را تعیین میکند. کتابها اسکیسها، یادداشتها و پروندههای وی پس از مرگش، به دست کارشناسان در بایگانیهای بنیاد لوکوربوزیه مورد مطالعه قرار گرفت. آنها دریافتند که وی نه تنها محصول تلاش خلاقانهی او که گشاینده چشماندازی تازه به جهان است بلکه آشکارکنندهی اسرار خلاقیتش نیز هستند. بر طبق تحقیقات دانیل پائولی، او درمورد فرایند خلاقیت و ابداعات خلاقه خود نیز مطالبی نوشته بود و همانطور که پائولی نشان داده است، این ابداعات اتفاقی و لحظهای و تصادفی نبودهاند، بلکه حاصل تلاشهای مداوم وی در زمانی طولانی هستند، قبل از اینکه حتی دست به قلم برده باشد. او عادت داشت که اطلاعات را به حافظهاش بسپارد و همانطور که خود میگوید، از مغز خویش به مثابه جعبهای استفاده کند که « عناصر مسئله در آن به آهستگی پخته میشوند.» طبیعت چندبعدی و همکاری طلب معماری مستلزم این است که بخش ژرفتر کتاب خلاقیت را کسانی بنویسند که خود این طبیعت چندبعدی و همکاری طلب را آزموده و آموخته باشند. بنابراین معمارانی با دغدغههای فرهنگی ( معماران پیرو فرهنگ)، فیلمسازان و فضاشناسان ( دانشمندان فضا) باید به نوشتن آن بخش از منابع خلاقیت بپردازند که زبان نویسندگان روانکاو در بیان و ابراز آن قاصر است. از آنجا که پژوهشگران امر خلاقیت، از قبیل جامعهشناسان و روانکاوان مدت مدیدی است که در تعارض با معماران فهیم و خلاق هستند، امکان رویکرد فراگیر، از ایشان بعید به نظر میرسد.تعارض دیگری که مانع از گسترش یادگیری خلاقیت معماری میشود، شکافی میان حرفهی معماری و آموزش معماری وجود داشته است. تعارض میان رویکرد حاصل از کجفهمی و تکبر با رویکرد نخبهگرایی روشنفکرانه ( که شاید فرانک لوید رایت بارزترین نمونه آن باشد) باعث وقوع گاه و بیگاه دورههای پرتنشی میان حرفه معماری و آموزش معماری شدهاست. در این میان همیشه پیشداوریهای کلیشهای و عمومی خودنمایی میکردهاند: «بناهایی که آن بیرون پیز میسازند» و «معلمهایی که هیچوقت تا حالا چیزی نساختن».به علت وجود چنین نگرههایی، بعضی از بهترین یافتهها و پژوهشهای آموزگاران معماری، به ویژه در اوایل دهه 1950، در سایه درخشش و موفقیت ستارههای معماری حرفهای، از دیدهها پنهان ماند. وقتی دانشجویان و شاید معماران در باب خلاقیت به مباحث مطرح شدهی کارشناسان روانشناسان و فنآوران رجوع میکردند، تنها تعداد انگشتشماری از ایشان به حاصل تلاشهای شایان تقدیر گروه ACSA- که موضوع خلاقیت معماری را به گونهای مناسب و یکدست به ویژه در نیمه اول دهه 1960 مرکز توجه خود قرار داده بودند.
1- Massachusetts Institute of Technology
2- Baker House
3- Sibelios
4- Acrobat