تعریف برخی اصطلاحات معماری
چهارشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۵۷ ق.ظ
آباره: پل آّب رسان، مجرایی که آب را از جایی به جایی دیگر منتقل می کند. این اصطلاح معمولا در مورد مجراهای مصنوعی به کار می رود که معمولا آب را به شهر ها می رسانند.
آب بندی: عایق نفوذناپذیر, دوغاب ریزی بر سطح رجها.
آب پخشان: محل تقسیم آب قنات و چشمه. مثل سیستم آب پخشان در چشمه ی فین کاشان
آبخوار کردن: عمل سیراب کردن آجر و خشت بدون لعاب
آبرو: مجرایی که در آن آب به طور طبیعی جریان داشته و دریا، دریاچه، کویر، باتلاق و مانند آن روان باشد.
آبزن: وانی جهت شستشو.
آبساب:آجر تراش داده شده ای که با آجر دیگر در آب ساییده شدهباشد.
آبساب کردن: عمل صیقل زدن سطح خشت بدون لعاب برای از بین بردن خلل و فرج و ناهمواری ها
آب شیب: جوی و راه آب در اطراف بام های منحنی که برای انتقال آب قرار می دهند.
آبکند: جایی که به واسطه ی آب و سیل کنده و چاله شده باشد.
آبگردان: عنصر مارپیچ برای نشان دادن حرکت آب نهرها در باغها.
آبمال: بر عکس آبسال است وکیفیت این نوع خشت به مراتب بهتر از آبساب است ولب پر نمیشود این نوع خشت در دوره آذری متداول شد ودر دوره رازی و اصفهانی به دلیل سرعت کار آبسال متداول شد.
آپادانا: محل پرستش، آتشکده، معبد آتش.
آتریم: فضای باز در بطن بنا که به آن void نیز می گویند.
آتشبر: دیوار مانع یا هر عضو ساختمانی دیگری که مانع سرایت حریق شود.
آجر آبخوار: آجر سیراب شده. برای از بین بردن گرد آجر از روی آجر و پیوند خوردن بهتر آن به ملات، آن را در آب قرار می دهند تا آب بکشد.
آجر پیشبر: آجری که قبل از پخت به صورت دلخواه شکلداده می شود.
آجر جوش: آجر بسیار پخته و ناصاف و تیره رنگ که از ته کوره به دست آمده و بیشتر در پی ساختمان به کار می رود.
آجر دو قدی: نیمه آجر
آجر سه قدی: سه چهارم آجر
آجر مهری: آجر کوچک منقوش
آخوره: جمع آوری و کپه کردن خاک و آب بستن به آنها.
آدوربند: آلاچیق یا اتاقی که در بیابان با چوب و خار بیبانی برپا می کنند.
آذرگاه: آتشکده، محل بر افروختن آتش
آر: واحد سطح، برابر یک دکامتر مربع یا صد متر مربع
آرسن بازار: بازارهای روباز که در کنار دروازه ی اصلی شهر قرار داشته اند.
آژند :ملاتی خمیری است که فاصلهمیان مصالح را پر کرده و قطعات مختلف را به هم می چسباند.
آژیانه: سنگ فرش آجر، آجر فرش
آستانه: درگاه، پیشگاه، کریاس، قسمتی از خانه که در آغاز ورود دیده شود. قدمگاه ورودی، قسمت پیشین اتاق به در، بخشی از چارچوب که در پایین چارچوب قرار دارد و ممکن است از جنس های مختلفی مثل سنگ یا چوب ساخته شود. تیر افقی کف ارسی، بارگاه بزرگان و شاهان، پله ای که در دامنه یا بلندی ساخته باشند.
آسمانه: سقف
آشخانه: مطبخ و آشپزخانه
آشکوب: اشکوبه، آسمانه و سقف خانه، طبقه، مرتبه، هر کدام از طبقات و سقف های ساختمان
آفتاب شکن:تابش وند، دیوار هایی که بین پنجره های سه دری و پنج دری می ساختند.
آفتاب کور: بخش رو به غرب ساختمان.
آفتابی شدن: خارج شدن آب از مظهر قنات.
آلاچیق: آلاچق، خانه ی چوبی و سایبانی که در باغ درست می کنند. سراپرده و سایبانی که معمولا از دو یا چهار ستون تشکیل شده و بر فراز آن، گیاهان و یا پارچه ی ضخیمی کشیده می شود. کلبه ای که از تعدادی تیرک درست می شود.
آلنگ: دیوار محافظ قلعه.
آلوئک: لب پر شدن آجر به وسیله ی آهک.
آوار: توده ای سطحی از شن و ماسه و خاک رس که از محل اصلی خود رانده شده و در محل دیگری انباشته شده است.
آوگون: در گنبدهای دو پوسته ی گسسته، نار بیرون زدگی پوسته ی دوم را می گویند. قوس سرنگون شده یا وارونه، انحنای پای گنبد که به طرف داخل متمایل می شود. نقطه ی عطف گنبد.
آهک سیاه: ملات ساروج ,ملات مخلوط شده از آهک شکفته و خاکستر ولوئی گیاهی آبرا آهک سیاه میگویند که بجای ملات سیمانی در منابع استفاده می شود.
آهک شکفته: آهک آب خورده.
آهک مرده: آهک شکفته، آهک آب دیده.
آهنگ: نام دیگر مقرنس.
آهون: پوسته ی داخلی گنبد در گنبد های دو پوش، پوشش زیرین گنبد.
آهیانه: به معنی جمجمه. در گنبد های دو پوسته، پوشش زیرین را می گویند که به کدنبه نیز مصطلح می باشد.
آمود: تزوینات الحاقی– نماسازی سنگی-آجری کاشیکاری و گچکاری.
ا
ابرو: عنصر تزیینی سردر و پنجره، ابرونما.
ابلق: آجری که بر اساس حرارت زیاد دو رنگ شده و از استحکام زیادی برخوردار است.
ابلیز: خاکی که از مخلوط شن، رس، گل و لای و خاک های گیاهی به وجود آمده است.
اپدنه: گنبد خانه و عمارت اصلی.
اخدر: حوضچه، حوض حمام.
اُرچین: نوعی گنبد رک که قسمت خود آن پله پله است. متداول در خوزستان.
اُرُسی: پنجره هایی که در دو طرف چهارچوبدارای ناوهستند و از بالا به پایین و بالعکس حرکت می کنند. این پنجره ها معمولا آلت سازی دارند و شیشه های رنگین در آن ها به کار می رود.
اَرَش: واحد اندازه گیری در نظام قدیم ایرانی، اندازه از نوک انگشت تا آرنج، برابر 6 گره (حدود 40 سانتی متر)
ازاره: بخشی از پایین دیوار است که معمولا آمودی از سنگ و کاشی دارد, دور پائین هر ساختمان چه در داخل وچه در خارج تا یک متری ازاره نامیده می شود .
ازاره ستون: قسمتی از پایین ستون که از جنس سنگ بوده و برای حفظ ابزار ستون به کار می رود.
اژند: ملات خمیری است که فاصلهمیان مصالح را پر کرده,قطعات مختلف را به هم می چسباند.
اَزَج-ازغ :به معنی شاخه هایانگور یا بیاره خربزه که شکلی کج است,در معماری پوشش منحنی(یا سغ)راگویند.
اَژه: آهک
اژیو: از انواع قوس های تیزه دار
اِسپر: دیوار جدا کننده یدیوارهایی که میان دو پایه ی باربر می سازند. بخشی از نمای ساختمان که در و پنجرهنداشته باشد. دیوارهای بین دو پایه ی حمال که با ضخامت کمتر ساخته می شود.
اِسپَرلوس: خلوت، آپارتمان خصوصی ، محلی آراد برای کار.
استامپی: از انواع شیوه های تزیینی، طرح های تزیینی که قبل از خشک شدن قالب ها، اندود گچ یا بندهای آجر بر آن ها حک می شود.
استودان: استخوان دان,اتاقکهایی که از سنگ تراشیده شده و زیر وروی آنها را صاف کرده تا قابل دسترسی نباشند و محل قراردادان استخوانهای مردگانبوده(در کیش زرتشتی)گاهی این استودانها به صورت برج مانند انچه در کعبه زرتشت استبوده است. از نمونه های دیگر آن آرامگاه های نقش رستم فارس است.
اَستوک: خمیری است از گچ و محلول سریشم. این خمیر در نماسازی ساختمان استفاده شده و بتونه ی گچی نیز نامیده می شود.
اسکنج: نوعی گوشه سازیدر گنبد، که از تقاطع دو تاق مورب تشکیل می شود.
اسکوپ: میخ سر کج، میخ دو سر, به قطعات فلزی که به پشت سنگ متصل می سازند وسنگ را به دیوار مربوط میکنند اسکوپ می گویند.
اسلیمی: به طور عام در مورد نقوش گیاهی در هم بافتهیا طوماری به کار می رود. یکی از نقش مایه های شاخص در هنر اسلامی است. ترکیب نقوشگل و بوته ی پیچ در پیچ. این طرح ها خاصیت تزئینی بی مانند و ریشه ای ایرانی دارندو بیشتر در حجاری، گچبریو منبت کاری دیده می شوند (این طرح ها به غلط به آراسبک«عراسبک» شهرت یافته است). نامی است که در مورد نقوش شبیه پیچک های درخت مو در نمایساختمان استفاده می گردد.
اشه: نوعی صمغ که برای دفع موریانه، آن را با کندر میسوزاندند.
اشپیل : میله ای که از شکاف عبور میکند
اصفهانی: جهت گیری ساختمان هایی در امتداد شمال غربی، جنوب شرقی. مکتب اصفهان: شیوه ی معماری مربوط به قرن دهم تا سیزدهم هجری قمری که عمدتا شامل شیوه ی معماری صفوی، زندی و قاجاری است.
افراز: ارتفاع، بلندی.
اکسپوزه : فرم-نمایش-حالت
الحاق : وصل
الوئک: لب پر شدن اجر بوسیله اهک.
انبارک: انباری کوچکی،پستو، اتاقک کوچکی که از آن به عنوان انبار لوازم اضافی خانه استفاده می شود.
انباره: مخزن، فضایی است عمود بر میل چاه و در پایین قسمت چاه فاضلاب که برای افزایش ظرفیت آن گسترده می شود.
انبسان: کنتراست
اندرونی: داخلی، میانی، بخش داخلی خانه، حریم زندگی خانواده در خانه، میانه ی محفوظ خانه از نگاه و دسترس دیگران، اندرونی با سلسله مراتبی از بیرونی و ورودی جدا می شود. در مقابل بیرونی.
اندود یاپلاستر: به ملاتی که روی دیوارها مخصوصا منابع مالیده می شود اندود یاپلاسترمی گویندکه ازسیمان وخاکه سنگ وماسه تهیه می شود .
اندود دیمه: اندودی است که از خمیر آهک و خاکستر چوب به دست می آید. برای آب بندی بدنه ی آبگیرها و بندها، دیوار را به دیمه اندود نموده و انقدر ماله می کشند تا کاملا صیقلی و سخت شود.
انگدان:بخشاب,تقسیم کننده آبجویهای سنگی که در پشت سدها برای تقسیم آب می سازند
اورگاه: آورگاه، قسمتی در حد فاصل تیزه و شکرگاه قوس که محل شکستگی رو به داخل قوس است.
اورلپ: نشست قطعه روی قطعه ی دیگر, پوشش.
اوزیو: قوس شکسته ی فرنگی با انواعی مثل بلند(تند)، خوابیده(کوتاه، کند) و سه قسمتی
ایدری: مصالحی که از محل برداشت می شود، آن چه از جای ساختمان به دست می آید و برای ساختمان سازی از آن استفاده کنند. استفاده ی بهینه از شرایط و امکانات محیطی در ساخت بنا مثل مصالح و مقاومت زمین. بوم آورد.
ایزوله: عایق
ایوارگاه: در چفدهایی که زاویه 5/67 درجه را تشکیل می دهند، محل ریزش چفد بوده و محل فرو ریختن نیز نامیده می شود.
ایوان: ایوانی مسقف با طاق آهنگ.
ایوانچه: ایوان کوچک، فضای نیمه باز جلوی حجره ها در مدارس.
اُویز-اَفریز:واداشتن، در معماریبه معنی استخوان بندی بناست.
- ۹۵/۰۸/۰۵