نقش دگرگون شونده طراح:
حرفهای شدن طراح:(قسمت چهارم)
در فرایند بومی، طراحی پیوندی
بسیار نزدیک با ساخت دارد. اسکیموها نیازی به معمار ندارند. تا کلبهی یخی برای
زندگی آنها طراحی کند و جورج استرت به مشتریان خود که خواهان چرخ بودند خدمات
کامل طراحی و ساخت ارائه میداد. در دنیای جدید غرب، مسئله غالبا قدری متفاوت است.
یک خانه متوسط انگلیسی و اشیای درون آن نمایشدهنده محصول نهایی کهکشانی از
فرایندهای طراحی حرفهای است. خود خانه را احتمالا مهندس معماری طراحی میکند و
زمین را برنامه ریزی شهری تعیین میکند. در داخل خانه نیز اسباب و اثاثیه، پارچهها،
مبلمان، وسایل و دستگاهها زاطراحانی تعیین میکنند که احتمالا ختی یکبار هم
دستشان به ساخت آن اشیاء آلوده نشده است. طراح معمار ممکن است چندبار هنگام صحبت
با بنا در سر کار پوتینهایش را گلی کرده باشد، اما این نهایت امر است. چرا اینطور
است؟ آیا این تفکیک طراحی و ساخت باعث ارتقای سطح طراحی میشود؟ به زودی به این
سوال برمیگردیم، ولی ابتدا باید به زمینههای اجتماعی این تغییر نقش طراح
بپردازیم. امروزه تقریبا میشود گفت یک دهم جمعیت بریتانیا به کاری حرفهای اشتغال
دارند. بیشتر حرفههایی که میشناسیم پدیدههایی نسبتاً جدیدند و در واقع در طول
قرن نوزدهم به سمت ابعاد فعلی خود رشد کردهاند (Elliot 1972) مؤسسه سلطنتی معماران بریتانیا طی این دوره
تأسیس شد. در سال 1791 یک «باشگاه معماران» وجود داشت و بعدها چند انجمن معماری.
روند ناگزیر حرفهای شدن آغاز شده بود، و در 1834 مؤسسه معماران بریتانیا پایه گذاری
شد. ین نهاد دیگر یک باشگاه یا انجمن صرف نبود، بلکه سازمانی بود متشکل از مردانی
هم مشرب با آرمانهایی برای ارتقا، کنترل و وحدت بخشیدن به استانداردهای حرفه.
منشور سلطنتی 1837 آغازگر روند کسب وجهه اجتماعی برای معماران بود، و سرانجام
برگزاری امتحانات و ثبتنام موقعیتی قانونی به این حرفه داد. در حقیقت، در
بریتانیا، عنوان «معمار» تا امروز در حمایت قانون بوده است. روند حرفهای شدن
ناگزیر بدانجا راه برد که جمع معماران، گروه استثنایی برگزیدهای در حمایت قانون و
مورد احترام جامعه باشد. فاصله موجود میان مهندسان معمار و بناها و استفاده
کنندگان اینگونه ایجاد شد. بدین سبب بسیاری از معماران از تشکیل مؤسسه سلطنتی
معماران ناخرسند بودند، و امروزه نیز هستند کسانی که معتقدند مرزهای قانونی ایجاد
شده بین طراح و سازنده راهی به معماری خوب نمیگشاید. این مؤسسه در سالهای اخیر
بسیاری از مقررات پیشین خود را لغو کرده و امروز اعضای آن اجازه یافتهاند مدیر
شرکتهای ساختمان سازی شوند، تبلیغات کنند اولاً بیشتر از آنچه در اصل موازین این
حرفه خواسته شده بود، به راه و روشی بازرگانی رفتار کنند. در هر حال حرفهای شدن
ربطی به طراحی و فرایند آن نداشت، بلکه بیشتر به جستجوی موقعیت و کنترل مربوط میشد
و بنابراین در میان حرفههای مبتنی و غیر مبتنی بر طراحی یکسان دیده میشود. این
کنترل بیشک به استاندههای بالاتر آموزش و آزمون راه برده است، ولی اینکه آیا به
سمت عمل بهتر معماری نیز هدایت کرده یا نه جای پرسش دارد. امروز تقسیم کار بین
آنها که طراحی میکنند با آنها که میسازند اساس جامعه فنمدار ما شده است. برای
بعضیها شاید طنزآمیز به نظر برسدکه وابستگی به طراحان حرفهای عمدتا بر نیاز به
حل مسائلی مبتنی است که خود از رهگذر استفاده از فناوری پیشرفته ایجاد شده است.
طراحی کلبهای کوهستانی قضیهای کاملا متفاوت از مسکنسازی در شهری متراکم و شلوغ
است. زمین مرکز شهر، صرف نظر از مشکلات تأمین دسترسی و جلوگیری از آلودگی، ممکن
است با مشکلات اجتماعی خلوت و ازدحام و با خطراتی مثل گسترش آتشسوزی و بیماری
همراه باشد. فهرست مشکلاتی که برای سازندگان کلبه یخی یا کلبههای کوهستانی
ناشناخته است، تقریبا بیپایان است. به علاوه، هر قطعه زمین در مرکز شهر مجموعه
متفاوتی از این مشکلات دارد. چنین شرایط متغیر و پیچیدهای به نظر میرسد نیازمند
مراقبت طراحان حرفهای مجربی باشد که نه تنها از نظر فنی قابلیت دارند، بلکه برای
تصمیمگیری طراحان نیز تربیت شدهاند. کریستوفر الکساندر یکی از موجزترین و روشنترین
بحثها را در باب تغییر و تحول نقش طرح ارائه داده است. الکساندر چنین استدلال میکند
که وقتی در جامعهای تغییری ناگهانی و سریع پیش میآید که از نظر فرهنگی بازگشتناپذیر
است، روش طراحی ناخودآگاه مبتنی بر افزارمندی به ناگزیر باید جای خود را به فرایند
آگاهانه حرفهای شده بدهد. چنین تغییراتی ممکن است حاصل تماس با جوامع پیشرفتهتر
باشد، چه در شکل تهاجم و استعمار و چه، آنطور که اخیرا دیده میشود، در رخنه
غافلگیرانهای که زاییده کمکهای خارجی به کشورهای توسعه نیافته است. در بریتانیا
انقلاب صنعتی چنین تغییری ایجاد کرد. ابزار تولید به تازگی ماشینی شده قرار بود
محور فرهنگی چرخشی شود که جامعه انجام میداد. بذرهای احترام قرن نوزدهم به حرفه و
ایمان قرن بیستم به فناوری افشانده شد. تغییر در مواد و فناوریهای موجود سریعتر
از آن شده بود که روشهای تدریجی افرازمندانه بتواند بر آن فایق آید. بنابراین،
فرایند طراحی بدان گونه که در دورههای اخیر شناختهایم، نه در نتیجه برنامه ریزی
دقیق و معتمدانه بلکه بیشتر به مثابه پاسخی برای تغییرات ایجاد شده در عرصه وسیعتر
اجتماعی و فرهنگی به وجود آمده است که عمل طراحی در آن انجام میشود. طراح متخصص
حرفهای، که نقشههایی تولید میکند و دیگران از روی آن میسازند، به صورت تصویری
چنان آشنا و پایدار درآمده است که ما امروز این فرایند را شکل سنتی طراحی تلقی میکنیم