نقشهای آینده طراح
نقشهای آینده طراح:
نقش دگرگون شونده طراح(قسمت سوم)
در شرایط ناپایدار جاری به ندرت میتوان نظری در مورد نقش طراح در آینده، یا حتی حال، ابراز کرد. کراس(1975) میپرسد که آیا اکنون در حال ورود به جامعه مابعد صنعتی و در نتیجه نیازمند فرایند طراحی مابعد صنعتی هستیم. دشواری سؤال درواقع در این است که انسان چشمانداز زندگی را در جامعه مابعد صنعتی را چگونه میبیند. این موضوع اساساً بحثی سیاسی است درباره این که تا چه میزان میخواهیم مراکز قدرت در جامعه ما غیر متمرکز شود. بعضی ها بحران نگرانکننده انرژی را موجد فشاری شدید به سمت بازگشت به خودبسندگی میدانند. برخی دیگر مدعیاند که نیروی توسعه فناوری ما بیشتر از آن است که بتوان متوقفش کرد و اینکه راههای دیگری برای تأمین اشکال متمرکز انرژی پیدا خواهد کرد. از اینرو دیدگاه ما درباره نقش آینده طراحان به ناگزیر وابسته به سمت و سوییست که میخواهیم جامعه بدان رو کند. مارکوس(1972) سه نظر کلی بیان میکند که طراحان امروز ممکن است درباره نقش خود در جامعه داشته باشند. اولین نظر، با تأکید بر تداوم تسلط نهادهای حرفهای، اساسا محافظهکارانه است. در چنین نقشی، طراحان هم با مشتری و هم با سازنده بیارتباط باقی میمانند، آنها در انتظار سفارش مشتری میمانند، طرحی را آماده میکنند و از صحنه خارج میشوند. این روش همین حالا هم با مشکلاتی جدی روبروست. در معماری مشتری ممکن است غالبا بخشی از دولت یا سازمان بزرگ تجاری باشد، و در چنین مواردی بیشتر کارمند است تا مشاور. ممکن است انتظار داشته باشیم که مؤسسه سلطنتی معماران از معمار در این نقش حمایت کند. اما نهادهای حرفهای در پاسخ بع تهدیدهایی که متوجه نقش آنهاست، به تدریج به تبیین دوباره نقش خود میپردازند (Elliot 1972)بدین ترتیب وقتی نقش سنتی طراح ساختمان را کهنگی، تغییر فناوری یا تغییر ماهیت مشتریان تهدید میکند، معماران ممکن است یا درصدد تجدید تعریف خود در مقام رهبر گروهی چند حرفهای برآیند یا به قلمرو پیشین خود در مقام طراح زیباسازی و عملکردی عقبنشینی کنند. بعید به نظر میرسد که نهادی حرفهای چون مؤسسه سلطنتی معماران بریتانیا بتواند به مدت طولانی به حمایت خود هم از معماران بخش خصوصی و هم از معماران حقوق بگیر دولت ادامه دهد. این نقش اخیرا از طرق گوناگون مورد تهدید مضاعف قرار گرفته است. به نظر میرسد دولت های بسیاری از کشورها از رهنمود مارگارت تاچر در برچیدن ادارات دولتی خدمات حرفهای و به نمایش گذاشتن مؤسسات و نهادهای حرفهای حمایتگرا و نه خیر عموم پیروی میکنند. نقطه مقابل این شیوه محافظهکارانه، جستجوی فعال تغییراتی در جامعه است که به پایان یافتن حرفه گرایی بدان گونه که میشناسیم منجر شود. رویکردی چنین بنیادی طراح را بدان سمت هدایت میکند که خود را مستقیماً با گروههای استفاده کننده مرتبط کند. از آنجا که چنین طراحی احتمالا به جامعه غیر متمرکز نیز معتقد است، بیشترین خشنودیاش زمانی است که با قشرهای محروم جامعه مثل اجاره نشینان نواحی فقیرنشین، یا انقلابیون کمونهای خودگردان سر و کار داشته باشد. طراح در این نقش عمداً از موضع استقلال و قدرت خود دست میکشد. چنین طراحانی دیگر خود را نه رهبر بلکه جریانساز و سخنگو میدانند. اشکال بارز این نقش این است که چون گروههای مشتری/ استفاده کننده بعید است بر منابع موجود در خارج از جامعه محدود خود تسلطی داشته باشند، طراح همه نفوذ خود را بر طراحان دیگر، جز از راه قدرت سرمشق بودن، از کف میدهد. راه سوم یا راه میانه در بین آن دو قرار دارد و شناسایی آن مگر به نحوی گنگ دشوارتر است. طراحان در قالب این نقش، متخصصان حرفهای صاحب صلاحیت باقی میمانند ولی سعی میکنند استفاده کنندگان از طرحهایشان را در فرایند طراحی درگیر کنند. این رویکردهای مشارکتی طراحی طیفی از فنون جدید، از پرس و جوی همگانی و استفاده از بازی و شبیهسازی تا روشهای جدیدتر طراحی به کمک رایانهها دربرمیگیرد. همه این فنون حاوی تلاشی از جانب طراح برای تشخیص جنبههای اساسی مسئله، وضوح بخشیدن به آن جنبهها و پیشنهاد راهکارهای عملی برای اعلام نظر افراد غیر طراح است. طراحان، پیرو این رویکرد، این تفکر سنتی را که شخص طراح بر فرایند کار مسلط است کنار گذاشتهاند، ولی همچنان باور دارند که در زمینه تصمیمگیریهای تخصصی مهارتهایی دارند که باید ارائه دهند. در دو فصل مربوط به طراحی کردن با دیگران و طراحی کردن با رایانهها به مشکلات ناشی از این رویکرد بازمیگردیم.
منابع:
کتاب طراحان چگونه میاندیشند
نویسنده: برایان لاوسون
ترجمه: دکتر حمید ندیمی
- ۹۵/۰۸/۲۷
پایان نامه معماری